تازه فهميدم كه اين ها فكر مي كنند من موجي ام. براي همين آرام گرفتم و گفتم:«نگاه كنيد! سلاح را امانت مي دم به حراست بيمارستان، رسيد هم مي گيرم. بعد هم بايد با دكتر صحبت كنم» با خوشحالي قبول كردند و رفتم به اتاق دكتر! دكتر مشكوك وراندازم كرد و گفت:«خب، شما چي مي گي؟» در حالي كه سعي مي كردم جلوي لرزش صدا و دست و پايم را بگيرم، گفتم:«ببينيد آقاي دكتر، من ديشب تا صبح توي آب بودم و از ديروز ظهر تا حالا هم هيچي نخوردم، براي همين اعصابم خرد شده. خيلي گرسنه هستم. اين ها هم من رو جاي موجي گرفتن، آوردن اينجا. شما هر سوالي مي خوايد، بپرسيد.» بعد هم شروع كردم برايش مسائل درسي را گفتن كه قانون دوم نيوتن مي گويد هر عملي عكس العملي دارد، فرمول هاي لگاريتم اين هاست، براي حساب كردن گشتاور بايد فلان بكنيم...
كتاب حماسه ياسين خاطرات حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد است.
او كه از رزمندگان غواص دفاع مقدس مي باشد خاطرات خود را از دو عمليات كربلاي چهار و كربلاي پنج بيان كرده...